به نام مالک جهان هستی به نام او که مارا خلق کرد تا خلق کنیم در زمین
در طول دوران زندگی ام با چالش های بسیار زیادی مواجه شدم و همیشه برام سوال بود که ینی چی؟ من دنیا امدم که مثلا الکی و بیخودی و بی جهت هروقت خدا حال کنه بهم حال بده هروقت حال نکنه حالمو بگیره؟! و همین سوال من رو سوق داد برای کشف یک سری حقایق که ببینم چرا دنیا هروقت حال کنه بهم حال میده و حال نکنه حالمو میگیره.
تا جایی پیش رفتم که متوجه شدم اتفاقات و شرایط رو خودمون در زندگی رقم میزنیم شاید بپرسید چطوری؟ میخوام برای اینکه بهتر متوجه بشیم داستانه خودم رو بهتون بگم>
و حالا تجربه ی خودمو بهتون میگم که چطور تونستم شرایط و اتفاقات زندگی رو کنترل کنم و متوجه این مورد شدم، با اینکه خیلی ها اصلا اطلاعی هم ندارند
۱- ذهن خودآگاه از روی اسمش مشخصه یعنی به همه چیز و هر اتفاق و رفتاری آگاهی داره ، اگر کسی کار خوب و نیکو انجام بده ما این کار را به عنوان خوب شناسایی میکنیم و یا شاید در مقابل یک حرکت بد و ناپسند قرار بگیریم و ذهن خودآگاهمون این رو بد شناسایی کنه و در همین راستا حال ما هم بد میشه چون قابل درک و فهمه که بهش میگن ذهن استدلالی یا منطقی، در اصل هر چیزی که میبینیم و میشنویم و لمس میکنیم از طریق همین ذهن خودآگاه شناسایی میشه ، وقتی داریم میگیم من مریض نیستم ذهن خودآگاهمون تشخیص میده که اگر مریض نیستم پس حتما سلامتم ، وقتی میگم من نمیترسم ذهن خودآگاهمون میگه پس نترسم اما تمامه این جملات کاملا اشتباه هستند و تاثیر بد و عکس از اون چیزی که ذهن خودآگاهمون تشخیص میده در زندگیمون میزاره جالب اینجاست که بیشترین جدایی زن و شوهر ها منطقی نگاه کردن به موضوعاته زندگیه ،یعنی وقتی همسرشون کاری میکنه که به ظاهر ناراحت کننده است طرف مقابل طبق استدلال و منطق ناراحت میشه و شاید برای جبران هم دست به کا شه، تمامی درسخون ها ذهن منطقیه قوی دارند و باید بدونند که این منطق با جذب ثروت اصلا رابطه ی خوبی نداره پس اینجا یک فرمول به خودیه خود فاش شد اونم اینکه آدم های با منطق قوی نمیتوانند ثروتمند بشوند چون به همه چیز با منطق نگاه و فکر میکنند و همین موضوع باعث شده که کسانی که معدل بالا و شاگرد اول بودند در بازار برای کسانی کار میکنند که درسخون نبودند و ذهن رویایی قوی داشتند (این موضوع ۱۰۰% نیست)
بزرگترین راز همین ذهن خوداگاه و ناخوداگاه است
۲- ذهن ناخودآگاه ، از روی اسمش مشخصه یعنی به خودش هیچ آگاهی نداره و برای ما هم قابل درک و فهم نیست ، یعنی خوب و بد رو تشخیص نمیده و این مورد باعث شده که ما بدون درک از خوب و بد بودن هر موضوعی اونو وارد زندگیمون کنیم یعنی پرونده ی موضوع رو در زندگیمون باز کنیم.
مثال میزنم که بهتر متوجه بشیم : ببینید یه روز داشتم سرچ میکردم توی گوگل و متوجه شدم گوگل فعل هارو تشخیص نمیده یعنی وقتی مینویسم موبایل اپل نمیخواهم برای من موبایل اپل رو میاره با اینکه من گفتم نمخواهم، بعد سرچ کردم من فقیر نیستم چیزی که برام آورد خیلی عجیب بود تمام فایل ها و عکس های فقیرانه برام باز کرد با اینکه نوشته بودم من فقیر نیستم و اون فقط یه چیزی رو تشخیص داد (فقر) و خوب و بدش براش مهم نبود و فقط اجرا کرد ، اینجا بود که متوجه سیستم ذهن ناخودآگاه شدم و فهمیدم هرچند که به خودم بگم من مریض نیستم و ذهن خودآگاهم تشخیص بده من اگر مریض نیستم پس سالمم اما ذهن ناخودآگاهم فقط یه چیزی رو متوجه شده به نام مریض و در آینده مریضی رو در زندگیم اجرا میکنه ، از این جالبتر اینکه اصلا نمیدونه و نمیفهمه و درک نمیکنه که برام این مریضی خوبه یا بده و چون من بیانش کردم وظیفه ی الاهی خودش میدونه که برام فراهم کنه ، دوستان اینجا متوجه شدم که خداوند در قرآن گفته مسئولیت تمام اتفاقات به عهده ی خودتونه منظورش چیه. معنی قوانین جهان هستی رو برای اولین بار درک کردم.
وقتی ما مسئول افکارمون نباشیم مطمئنن در قبال افکارمون رفتارمون تجلی پیدا میکنه و رفتارمون عملمونو حاصل میکنه و در پایان نتیجه حاصل میشه و این نتیجه همونی هست که ما با کلاممنو به ذهن ناخودآگاهمون دادیم و در زندگیه ما تجلی یافته و اونوقته که ذهن خودآگاهمون تشخیص میده آیا این اتفاق برای ما خوب بوده یا بد،پس ما قبلا به ذهنمون مواد اولیه دادیم و بعد محصول تولید شده مثل هر کارخانه ای که مواد اولیه به دستگاه داده میشه و در نهایت محصول ایجاد میشه.
راه حل ، از اون روز به بعد تمام و کمال وجودم رو برای تغییر افکار و گفتارم گذاشتم تا خدایی نکرده از کلام بد و اشتباه استفاده نکنم که بخواد برام در آینده باز بشه و جالبه بدونیم که هر اتفاق بدی که الان در زندگیمون رخ داده قبلا این فایل رو به ذهن ناخودآگاهمون دادیم حالا این فایل میتونه مال ۱ روز یا ۱ هفته یا ۱ سال پیش باشه اصلا براش مهم نیست که چه موقع این اطلاعات رو گرفته و در اولین موقعیت اجراش میکنه ، حالا باید دونسته باشیم که چطور شرایط زندگیمونو تغییر بدیم و به بهشت تبدیل کنیم و باید بدونیم که اطرافیان هم خیلی مهم هستند، اگر دوستانی داشته باشم که از فقر حرف میزنند خودشون یک ورشکسته هستند و فقیر، و من رو هم فقیر میکنند پس بسیار بسیار در انتخاب دوست مراقب باشیم ، من به شخصه اوایله تغییر در تنهایی زندگی میکردم نه اینکه آدم تنهایی باشم فقط به این دلیل که خودم خواستم برای تغییره خودم تلاش کنم و کاری به بقیه هم نداشتم و به مرور کسانی وارد زندگی من شدند که از من سلامتر ثروتمند تر وموفقتر بودند و هستند و باعث شد این نوع پرونده و کلمات بیشتر به ذهن ناخودآگاهم داده بشه و شرایط زندگیم به یک ثروتمند و سلامت و خلاق و مقتدر تغییر کنه و تغییر من تاثیر زیادی در خانواده ام گذاشت و اونها هم تغییر کردند و خود به خود کلام منفی از زندگی من و اطرافیانم ریشه کن شد. در اصل تا وقتی به تنه من لباس باشه من نمیتونم از خودم انتظاره شنا کردن داشته باشم و این یعنی هنگامی که لباسه اشتباه به مغزمون بدیم و یا هر نوع لباسی که تن مغزمون کنیم همون ادا و رفتارو در میاره پس لباسه ثروتمندان رو تنه مغزمون کنیم.
پس نتیجه میگیریم که این خالق بزرگ ، ساخت و خلق شرایط خوب و بد رو در اختیار ما قرار داده تا اراده کنیم و بدست بیاریم.
ثروتمند و خلاق باشید